قایقی ساخته ام..
جنسش از راز و نیاز
بادبانش از صبر، دکلش از ایمان
در شبی مهتابی _
سفری دور و دراز، می کنم از لب دریا آغاز
دل به امواج بلا خواهم داد...
اگرم ساز مخالف زند و باد به همراهی طوفان
خواهد
که مرا منصرف از راه کند
راه بیراهه کند، مضطر و درمانده کند
.. باکی نیست
من به همراه دعایی دارم
و به دل قطب نمایی دارم
و اگر در طی راه،،
به عنادی شکند زورق امید مرا گردابی
.. باز اندوهی نیست
بازوانی دارم
میزنم آب و شنا می کنم و میدانم
که «« خدایی »» دارم
که اگر خسته شدم دست گیرد بی شک
و به ساحل برساند به یقین....
لطفا این عکس را به اشتراک بگذارید.
♥♥♥
♥♥
♥
1- آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی – رییس دیوان عالی کشور
2- رحمان استکی – نماینده ی مردم شهرکرد
3- دکتر سید محمد باقری لواسانی – نماینده ی مردم تهران
4- دکتر سید رضا پاک نژاد – نماینده ی مردم یزد
5- علیرضا چراغ زاده دزفولی – نماینده ی مردم رامهرمز
6- حجت الاسلام غلامحسین حقانی – نماینده ی مردم بندرعباس
7- حجت الاسلام محمد علی حیدری – نماینده ی مردم نهاوند
8- حجت الاسلام سید محمد تقی حسینی طباطبایی – نماینده ی مردم زابل
9- عباس حیدری – نماینده ی مردم بوشهر
10- دکتر سید شمس الدین حسینی نایینی – نماینده ی مردم نایین
11- سید محمد کاظم دانش – نماینده ی مردم شوش و اندیمشک
12- علی اکبر دهقان – نماینده ی مردم تربت جام
13- دکتر عبدالحمید دیالمه – نماینده ی مردم بوشهر
14- حجت الاسلام دکتر غلامرضا دانش آشتیانی – نماینده ی مردم تفرش و آشتیان
15- حجت الاسلام سید فخر الدین رحیمی – نماینده ی مردم ملاوی لرستان
16- سید محمد جواد شرافت – نماینده ی مردم شوشتر
17- میربهزاد شهریاری – نماینده ی مردم رودباران
18- حجت الاسلام محمد حسین صادقی – نماینده ی مردم درود و ازنا
19- دکتر قاسم صادقی – نماینده ی مردم مشهد
20- حجت الاسلام سید نور الله طباطبایی نژاد – نماینده ی مردم اردستان
21- حجت الاسلام حسن طیبی – نماینده ی مردم اسفراین
22- سیف الله عبدالکریمی – نماینده ی مردم لنگرود
23- حجت الاسلام عبدالوهاب قاسمی – نماینده مردم ساری
24- حجت الاسلام عمادالدین کریمی – نماینده ی مردم نوشهر
25- حجت الاسلام محمد منتظری – نماینده ی مردم نجف آباد
26- عباسعلی ناطق نوری – نماینده ی مردم نور
27- مهدی نصیری لاری – نماینده ی مردم لارستان
28- حجت الاسلام علی هاشمی سنجانی – نماینده ی مردم اراک
29- دکتر حسن عباسپور – وزیر نیرو
30- دکتر محمد علی فیاض بخش – وزیر مشاور و سرپرست سازمان بهزیستی کشور
31- دکتر محمود قندی – وزیر پست و تلگراف و تلفن
32- موسی کلانتری – وزیر راه و ترابری
33- دکتر جواد اسد اله زاده – معاون بازرگانی خارجی وزارت بازرگانی
34- عباس ارشاد - معاون دفتر آموزش سازمان بهزیستی
35- مهدی امین زاده – معاون بازرگانی داخلی وزارت بازرگانی
36- محمد صادق اسلامی – معاون پارلمانی و هماهنگی وزارت بارزگانی
37- مهندس محمد تفویضی زواره – معاون وزارت راه و ترابری
38- دکتر هاشم جعفری معیری – معاون امور مالی وزارت بهداری
39- ایرج شهسواری – معاون وزارت آموزش و پرورش
40- عباس شاهوی – معاون وزارت بازرگانی
41- دکتر حسن عضدی – معاون وزارت فرهنگ و آموزش عالی
42- حبیب الله مهمانچی – معاون امور پارلمانی و هماهنگی وزارت کار
43- غلامعلی معتمدی – معاون رفاه تعاون وزارت آموزش و پروش
44- سید کاظم موسوی – معاون وزارت آموزش و پرورش
45- حسن اجاره دار (حسنی) – عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی و سردبیر نشریه ی عروة الوثقی
46- عباس ابراهیمیان – عضو حزب جمهوری اسلامی
47- حجت الاسلام علی اکبر اژه ای – عضو دفتر سیاسی حزب جمهوری اسلامی
48- علی اصغر آقا زمانی – عضو حزب جمهوری اسلامی
49- محمود بالاگر – عضو حزب جمهوری اسلامی
50- حسن بخشایش – عضو حزب جمهوری اسلامی
51- محمدپور ولی – عضو حزب جمهوری اسلامی
52- رضا ترابی – عضو حزب جمهوری اسلامی
53- مهندس مهدی حاجیان مقدم – مسؤول آموزش واحد مهندسین حزب جمهوری اسلامی
54- محمد خوش زبان – عضو حزب جمهوری اسلامی
55- علی درخشان – عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی
56- جواد سرافراز – عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی
57- حجت الاسلام حسین سعادتی – عضو حزب جمهوری اسلامی (مسؤول آموزش شهرستان ها)
58- حبیب الله مهدی زاده طالعی – عضو حزب جمهوری اسلامی
59- سید محمد موسوی فر – عضو حزب جمهوری اسلامی
60- محسن مولایی – عضو حزب جمهوری اسلامی
61- جواد مالکی – عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی
62- حجت الاسلام عبدالحسین اکبری مازندرانی ساروی – عضو هیأت پنج نفره ی کشاورزی منطقه ی مازندران
63- مهندس حسین اکبری – مدیرعامل بانک کشاورزی
64- مهندس هادی امینی – عضو واحد مهندسین حزب مهندسین اسلامی
65- سید محمد پاک نژاد – عضو هیأت مدیره ی چوب و کاغذ
66- محمد رواقی – مدیر شرکت فرش ایران
67- مهندس توحید رزمجو – عضو هیأت مدیره ی گروه صنعتی ملی
68- علی اکبر سلیمی جهرمی – دبیر کل سازمان امور اداری و استخدامی
69- جواد سرحدی – مدیرعامل سازمان تعاون مصرف شهر و روستا
70- محمد حسن محمد عینی
71- حبیب مالکی – فرماندار ایرانشهر
72- مهندس محمد علی مجیدی – مشاور عمرانی وزارت کشور
ماجرای انفجار
ساعت 30 : 20 روز یکشنبه 7 تیر 1360، تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، هیأت دولت و …) به تدریج به سالن اجتماعات دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران واقع در سرچشمه ی تهران وارد شدند. نوای ملکوتی قرآن کریم در فضای سالن طنین انداخته بود و صالحان را بشارت تحقق وعده ی الهی می داد. پس از پایان قرائت قرآن کریم و اعلام برنامه، آیت الله بهشتی آغاز سخن نمود. بحث درباره ی تورم بود، اما عده ای از اعضا خواسته بودند که راجع به انتخابات ریاست جمهوری نیز صحبت شود. دکتر بهشتی سخنانش را با این جملات آغاز کرد:
ما بار دیگر نباید اجازه دهیم، استعمارگران برای ما مهره سازی کنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند. تلاش کنیم کسانی را که متعهد به مکتب هستند و سرنوشت مردم را به بازی نمی گیرند، انتخاب شوند. این کلمات که از لبان حقگوی ایشان بیرون تراوید. ناگهان برقی جهید و نوری خیره کننده و صدایی مهیب برخاست. زمین تکان سختی خورد و دیوارها به شدّت لرزید. در کمتر از ثانیه ای از سالن جز تلی از خاک چیزی باقی نماند. بیش از هفتاد تن از بهترین عزیزان انقلاب، زیر خروارها خاک مدفون شدند و روح فرزندان رشید اسلام و معلمان بزرگ شهادت و ایثار در ملکوت اعلی به پرواز درآمد. همگان ذکر خدا بر لب به سوی وعده گاه الهی رهسپار شدند و بدین ترتیب جنایتی که تاریخ بشری شبیه بدان را در صفحات خود ثبت نکرده و به یاد نداشت، به وقوع پیوست و توحش غربی و نفاق داخلی، همگام با هم به جشن شهادت فرزندان امام خمینی «قدس سره» پایکوبی کردند.
عامل بمب گذاری، منافق نفوذی به نام محمّدرضا کلاهی بود که خود جزء نیروهای خدماتی حزب به حساب می آمد و پس از انفجار موفق به فرار گردید و راهی فرانسه شد.
پسر جوان: سلام حاج آقا، ببخشید مزاح....
به نقل از "ندای یک بسیجی": پسر جوان: سلام حاج آقا، ببخشید مزاحم شدم. میشه یه سؤال خاص بپرسم؟
حاج آقا:سلام عزیزم، بپرس.
پسر جوان: دوست دختر اشکال داره؟
حاج آقا:نه خیلی هم خوبه. اگه دختر خوبی سراغ داری از دستش نده.
پسر جوان:حاج آقا جدی میگم، درست جواب بدید.
حاج آقا:منم جدی میگم اصلاً خدا جنس دختر و پسر رو برای هم جذاب آفریده که به هم علاقهمند بشن و از هم لذت ببرن.
پسر جوان:پس من با مجوز شما فردا میرم با یک دختر دوست میشم ها، ok؟!
حاج آقا:خیلی خوبه، اگه لازم شد خودمم کمکت میکنم.
پسر جوان:ایول حاج آقا ، دمتون گرم، اصلاً فکر نمیکردم اینقدر پایه باشین!
حاج آقا:حالا کجاشو دیدی! البته اگه میخوای با مجوز من بری، لطفاً همون جوری که من میگم اقدام کن.
پسر جوان:چشم حاج آقا ، خیلی با حالی!
حاج آقا:حالا کسی رو هم سراغ داری برای خودت؟
پسر جوان:راستش یک نفر هست که ازش خوشم اومده.
حاج آقا:به به مبارکه. پس زود باش که طرف از دست نره!
پسر جوان:چه کار کنم؟ خودتون گفتید همه اقدامات با هماهنگی شما باشه!
حاج آقا:تلفن بزن به خونه طرف و با مادرش یا پدرش قرار خواستگاری رو بذار، در مورد نوع و رنگ دسته گل خواستگاری هم میتونی از سلیقه خیلی خوب من استفاده کنی!
پسر جوان:حاج آقا سر کارمون گذاشتی؟! من فقط میخوام باهاش دوست بشم. نه عشقی در کاره و نه ازدواج. مثل یک دوست.
حاج آقا:یعنی چه جوری؟
پسر جوان:مثل همه دوستای دیگهام.
حاج آقا:پسرا؟
پسر جوان:بله.
حاج آقا:یعنی اصلاً جنسیت در کار نیست؟
پسر جوان:نه باور کنید اصلاً نیست. فقط یک رابطه عاطفی و دوستانه است. برای مثلاً درد دل کردن و...
حاج آقا:باور میکنم البته در یک صورت.
پسر جوان=چی؟
حاج آقا:این دوست رو که فقط برای عواطف و دوستی میخوای و توجهی هم به جنسیتش نداری از بین پسرها انتخاب کنی.
پسر جوان:آخه نمیشه که... .
حاج آقا:چرا نمیشه اتفاقاً چون پسر هستن بیشتر هم درکت میکنن.
پسر جوان:نه حاج آقا دختر خیلی عاطفیتره!
حاج آقا:پس جنسیت هم مهمه!
پسر جوان=یعنی میخواین بگین من قصدم شهوترانی با دختر مردمه؟!
حاج آقا=نه عزیزم من چند ساله که میشناسمت و میدونم پسر پاکی هستی فقط میخواستم بدونی و بدونم که اون چیزی که تو میخوای فراتر از یک دوست معمولیه، چیزی میخوای که به خصوصیات زنانه و دخترانه مربوط میشه و توی پسرها پیداش نمیکنی و مطمئن هستم تمایل جنسی به معنای خاصش منظور تو نیست. درسته؟
پسر جوان:بله
حاج آقا:پس حالا از اول بپرس تا جواب بدم.
پسر جوان=دوستی با دختر بدون دید جنسی و شهوت اشکال داره؟
حاج آقا=جواب چه جوری میخوای؟ شرعی؟ عقلی؟ روانش
ناسی؟ اجتماعی؟ و...
پسر جوان:یک جواب میخوام که قانع بشم، آخه خیلی از همکلاسیام دوست دختر دارن و به نظر میاد هیچ مشکلی ندارن و من احساس کمبود دارم. آخه من که نمیفهمم چند دقیقه در روز پیامک زدن و چند دقیقه صحبت با یک دختر چه مشکلی برای من میتونه ایجاد کنه؟
حاج آقا=نظر خودت چیه؟
پسر جوان=نمیدونم واقعا گیجم. از یک طرف خیلیها رو میبینم که اینجور رابطه رو دارن و هیچ مشکلی هم ندارن و از طرفی خیلیها هم که آدمهای باسوادی هستن و من قبولشون دارم با این کارها مخالفن. ولی واقعاً نمیتونم قبول کنم که خدا از لذت بردن من (که به هیچ کسی هم آسیب نمیزنه) ناراحت بشه.
حاج آقا=به نظرت کی میتونه حرف آخر رو بزنه؟
پسر جوان=شما بگید.
حاج آقا:اگه تو یک وسیله برقی گرون قیمت و حساس بخری، از کجا میفهمی که چهطور باید ازش استفاده کنی که آسیبی نبینه و بهترین کارآیی رو داشته باشه؟
پسر جوان=از کاتالوگش.
حاج آقا:کاتالوگش رو کی مینویسه؟
پسر جوان=کارخونه سازندهاش.
حاج آقا:وقتی تو اون جنس رو خریدی و پولش رو دادی، چه دلیلی داره که کارخونه تو رو امر و نهی
کنه و از بعضی استفادهها منعت کنه و تو چرا باید به دفترچه راهنمایی که کارخونه نوشته عمل کنی؟
پسر جوان=سودش به خودم میرسه چون اگه به دفترچه عمل نکنم خودم ضرر میکنم.
حاج آقا:قبول داری که دستورات سازنده هر وسیله در واقع دستور به تو نیست بلکه خبر دادن به تو از یک واقعیتهایی درباره وسیلهای هست که مالکش هستی؟
پسر جوان=بله کاملاً.
حاج آقا:پس ببین نظر سازندهات چیه. هر جا خدا میگه این کار واجبه یعنی برای اینکه جسم و روحت بهترینکارآیی و کمترین آسیب رو داشته باشه این کار ضروریه و اگه میگه این کار حرومه یعنی این کار باعث آسیب به جسم یا روحت میشه. وگرنه خدا نه فقط از لذت بردن انسان از جنس مخالفش ناراحت نمیشه بلکه همون جوری که گفتم، اصلاً مرد و زن رو برای هم جذاب آفریده که از هم لذت ببرن.
پسر جوان=پس به نظر شما هم این کار اشکال داره؟
حاج آقا:به نظر من، نه. به نظر سازنده من و تو.
پسر جوان=میشه بگین چه ضرری داره؟ آخه من که فقط یک رابطه عاطفی و دوستی میخوام!
حاج آقا:البته رابطهای که فقط با یک جنس مخالف حاصل میشه.
پسر جوان=اگه خدا این دوستی رو منع کرده پس به این نیاز من چه جوابی میده؟
حاج آقا:ازدواج.
پسر جوان:حالا کو تا ازدواج؟!
حاج آقا:بله قبوله که فاصله بلوغ جنسی تا ازدواج خیلی زیاده اما اگه میخوای از ازدواجت لذت کامل رو ببری باید این دوره محرومیت رو تحمل کنی.
پسر جوان:چه ربطی داره؟ این دوستی برای ارضای عواطفه و ازدواج برای ارضای خ
یلی چیزای دیگه. من تا زمانی که بتونم ازدواج کنم با یک نفر دوست هستم که آرامش داشته باشم.
حاج آقا:یعنی بعد از ازدواج آرامش نمیخوای؟
پسر جوان:چرا.
حاج آقا:از همسرت یا باز هم از یک دوست دیگه که کسی غیر از همسرت باشه؟
پسر جوان:نه دیگه، ما از اوناش نیستیم. اون موقع فقط همسر.
حاج آقا:اصطلاح بیسکویت قبل از غذا رو شنیدی؟
حاج آقا:منظورتون چیه؟!
حاج آقا:یک روز مثلاً ساعت ۱۲ ظهر میری خونه و گرسنهای اما به دلایلی قراره ساعت یک غذا بخوری. اگه تا قبل از غذا بخوای یک کیک یا بیسکویت یا شیرینی یا... بخوری، مامانت چه عکسالعملی نشون میده؟
پسر جوان:میزنه توی سرم و میگه یک کم جلو اون شکمتو بگیری نمیمیری که! صبر کن یه ساعت دیگه غذا میارم.
حاج آقا:مامانت از گرسنگی تو لذت میبره یا از خوردن تو ناراحت میشه؟
پسر جوان:هیچکدوم. فقط میخواد اشتهام کم نشه و غذام رو با لذت و کامل بخورم.
حاج آقا=دوست دختر قبل از ازدواج هم حکم همون بیسکویت قبل از غذا رو داره! هر قدر ازش لذت ببری به همون مقدار از لذت ارتباطت با همسرت کم میشه حتی اگه این لذت بردن فقط در حد حرف زدن باشه. یا دست دادن یا... .
پسر جوان:تا حالا این جوری نگاش نکرده بودم.
حاج آقا:یک جمله هم بگم شاید خیالت راحتتر بشه. امیرالمومنین(علیه السلام) میفرمایند: برای هر کسی مقدار خاصی روزی مشخص شده (که البته راههایی برای افزایش اون هست) و اگه کسی بخواد از راه حرام به روزی بیشتری برسه، به همون مقدار از حلالش کم میشه. لذت هم یکی از روزیهای ماست اگه قراره تو در عمرت ۱۰۰ واحد لذت ببری، میتونی همهش رو از همسرت ببری و میتونی ۱۰ یا ۲۰ یا ۵۰ تاش رو از بیسکویت قبل از غذا ببری و بقیهاش رو با همسر آیندهات. به نظرت تو کدوم حالت زندگیت گرمتره؟
منبع:
ندای یک بسیجی عاشق
صفحه قبل 1 صفحه بعد